سال 2020 اگرچه برای انسانها سالِ ایدئالی نبود، اما برای صنعت گیمینگ، فوقالعاده بود! توی این سال که خیلیها به ناچار بیشتر وقتشون رو توی خونه میگذروندن، صنعت گیمینگ رشدی بیسابقه داشت. به نقل از مارکت واچ، سال 2020 با قرنطینههای ناتمومش، کمک کرد تا این صنعت 20% فروش بیشتر رو تجربه کنه و 180 میلیارد دلاری بشه!
تولیدکنندههای کنسول و تجهیزات بازی هم طبیعتاً، این فرصت رو غنیمت شمردن تا اون سرگرمی و تجربهای که گیمرها دنبالش بودن رو در اختیارشون بگذارن. در چنین شرایطی بود که سامسونگ به سراغ نتبینا اومد تا یک کمپین دیجیتال مختص گیمرها راه بندازیم. البته تیم ایدهپردازی آژانس تبلیغاتی نتبینا، از قبل پیشنهادی برای یه کمپین گیمینگ در نظر داشت، اما با اعلام درخواست از طرف سامسونگ، متوجه شدیم چیزی که مورد نظرشه، بسیار پیچیدهتر و چالشبرانگیزتره.
سامسونگ از نتبینا خواست تا گوشی جدیدش، گلکسی نوت20 رو بهعنوان یک دستگاه چندمنظوره مناسب کار و سرگرمی به مخاطب معرفی کنه؛ اما در کنار این، میخواست مانیتور گیمینگش هم بهعنوان بخشی از این کمپین تبلیغ بشه. هدف دشواری بود، چراکه باید این دستگاهها رو به بازار هدفی غیر قابل پیشبینی و ناهمگون معرفی میکردیم، پس کارمون رو استارت زدیم! حاصل کار ما، کمپین #samsungame بود.
به دنبال حرکات صحیح!
قبل از اعلام درخواست سامسونگ، تیم ما پیشقدم شده بود و درباره دنیای گیمینگ ایران تحقیق کرده بود و اطلاعات ارزشمندی درباره گیمرهای ایرانی پیدا کرده بود که یه گروه منحصربهفرد، با پتانسیل بسیار خوب هستن. اما در همین حین، سامسونگ داشت در سطح جهانی کمپینهایی رو برای گلکسی نوت20 اجرا میکرد؛ یه گوشی خوب که شعار سامسونگ براش، گوشی کار و سرگرمی بود! سامسونگ از ما خواست تا تمرکزمون رو روی بخش سرگرمی گوشی بگذاریم، و مانیتور گیمینگ سامسونگ رو هم در کمپین بگنجونیم. بنابراین استراتژیمون رو بر اساس این دو دستگاه از نو نوشتیم.
اما این کار به دو دلیل چالشبرانگیز بود. اول اینکه این کمپین، کار مشترکی بین دو بخش سامسونگ ایران و سامسونگ موبایل ایران و صفحات اینستاگرامِ این دو بود. از اونجایی که میخواستیم هم مانیتور و هم گوشی هوشمند سامسونگ رو با مفهوم گیمینگ به مخاطب معرفی کنیم، نیاز بود که محتوای مجزا برای این دو صفحه تولید و این محتوا رو با هم هماهنگ کنیم که روند برنامهریزی رو پیچیدهتر میکرد. ما باید محتوای بسیار بیشتری تولید میکردیم، و در تولید محتوا دقت بسیار بالایی به خرج میدادیم تا بتونیم مخاطبان این دو صفحه رو هم بهطور مجزا و هم با همدیگه، درگیر و به کمپین جذب کنیم.
چالش دوم ما از این امر ناشی میشد که ما باید این محتوا رو به گروه مخاطبی بسیار خاص ارائه میکردیم که درونِ خودش هم گوناگونی بسیار داشت. پس علاوه بر تولید محتوای بیشتر، باید با گروههای متفاوت جامعه گیمرها، ارتباط برقرار میکردیم. هدف ما این بود که ویژگیها و قابلیتهای دستگاههای سامسونگ رو به مخاطب معرفی کنیم، و برای این کار، چارهای نداشتیم جز اینکه کلام و محتوامون، در مخاطب مؤثر واقع بشه و اون رو به سمت کمپین بکشونه!
برقراری ارتباط و ورود به فرهنگهای خُردِ مربوط به گروههای مختلف گیمرها، نیازمند این بود که برای هر کدوم استراتژی و لحن متفاوتی انتخاب کنیم و در عین حال، کاراکتر برند سامسونگ رو هم حفظ کنیم. ما باید در هدفگیری بازاری که بسیار ناشناخته و غیرقابل پیشبینی بود، دقیق عمل میکردیم و این کار نیازمند هوشیاری، تمرکز و انعطافِ بالا بود تا بتونیم در حین اجرای کمپین، تغییرات لازم رو اعمال کنیم.