سنگ‌هایی که داخل آب با نقش و نگار به‌خصوصی حرکت می‌کنند و نقش و نگارهای خاصی با زنگ‌های مختلف مانند امواجی از نور آن‌ها را احاطه کرده.

سفر به قلب آرامش با زِد استون و نت‌بینا اکسپرینس

تصور کن وارد نمایشگاه سنگ تهران می‌شی. مثل هر نمایشگاهی، با یه فضای شلوغ و پرهمهمه روبرویی که پر از غرفه‌های مختلفه. میونِ این همه غرفه و این همه رنگ و نور و سروصدا، یه‌دفعه یه کنج آروم پیدا می‎‌کنی! جایی که شبیهِ یه پناهگاه با حال و هوای شرق دوره… از اون سبک جاهایی که آدم‌ها می‌رن تا خودشون رو پیدا کنن، تا آروم بشن و با فضا یکی بشن. انتظار دیدن همچین جایی رو توی نمایشگاه نداشتی؟ ما هم برای همین ساختیمش! توی همکاری دوم‌مون با زِد استون، دنبال یه چاشنی متفاوت بودیم.

 

صدای سکوت

تصور کن وسط این همه شلوغی و سروصدا، یه کنج آروم و دلنشین باشه. جایی که موسیقی گوش‌نواز شرقی حالت رو خوب می‌کنه. این همون حس و حالیه که دنبالش بودیم. حالا ارتباط این فضا با سنگ‌های زِد استون چی بود؟ این ارتباط رو با ترکیبی از ذِن، آب، و بازی‌های تعاملی ساختیم.

به میز ذِن خوش اومدی! این یه میز معمولی نبود، بلکه فراری بود از دنیای پرهیاهوی بیرون. یه میز طویل شبیه میز بیلیارد رو تصور کن که سطحش پر از آبِ آرومه و داخلش گوی‌های سنگی زیبای ساخت زِد استونه که با بازیگوشی توی آب در حال رقصن.

وقتی بازدید‌کننده‌ها سنگ‌ها رو حرکت می‌دن، انگار سنگ‌ها جون می‌گیرن، از خودشون نور و نقش و نگار به جا می‌ذارن، می‌رقصن و سمفونی می‌سازن. این تعامل فقط بصری نبود؛ شنیداری هم بود. با بازخورد صوتیِ همراه با حرکت سنگ‌ها، انگار سنگ‌ها دارن حرف می‌زنن، روی آب از خودشون نقش به جا می‌ذارن و هماهنگی طبیعت رو بازتاب می‌دن.

 

پشت صحنه چه خبره؟

بیاین نگاهی به پشت صحنه این اتفاق جادویی بندازیم. با تلفیق کالیبراسیون دوربین و انیمیشن‌های خلّاق، هر کدوم از سنگ‌ها رو به یه عنصر تعاملی جادویی تبدیل کردیم. سنگ‌هایی که نه‌تنها می‌رقصیدن، بلکه با سمفونی نور و صدا هم با بازدیدکننده‌ها همراه می‌شدن. اما چالش اصلی چی بود؟ ردیابی دقیق سنگ‌ها و اطمینان از اینکه الگوهای نوری تک‌تک حرکات زیبا و پیچیده‌ی سنگ‌ها روی آب رو دنبال می‌کنن. این تجربه کمی با کارهای همیشگی ما متفاوت بود، اما رقص نور سنگ‌های زِد استون، ارزش تک‌تک چالش‌هاش رو داشت!

 

لحظات جادویی تو یه روز معمولی

و اما جذاب‌ترین بخش این اتفاق، صرف فضای ذن و تعاملات جادوییش نبود، بلکه «واکنش‌‌» آدم‌ها بود. البته که اینجا فقط غرفه نبود؛ زمینِ بازی بود برای ذهن‌های کنجکاو. آدم‌ها می‌خندیدن، بازی می‌کردن، غافلگیر می‌شدن. اینجا دیگه بحث «دیدن» نبود؛ بحث «تجربه» بود – لمس سنگ‌ها، ارتباط گرفتن با جنب و جوش آب و بیدار کردن کودک درون شاد و کنجکاو هرکس!

میون این همه هیاهو، غرفه زِد استون تبدیل به جایی شد که توش بتونی (آرامش) خودتو پیدا کنی. سفر ما با زد استون فقط ساختن یه غرفه نبود، بلکه ساختن یک تجربه بود. حتی ساختن یه تجربه هم نبود! تجربه‌ای بود که بتونه معنای سنگ رو برای مخاطبش دگرگون کنه – تجربه‌ای که آوای گوش‌نواز شرقی زمزمه می‌کرد، لبخند به لبِ بازدیدکننده‌ها می‌آورد، و زیبایی و هماهنگیِ طبیعت رو بازتاب می‌داد.

دوست دارین درباره اکسپرینس بیشتر بدونین؟ سری به پیج اینستاگرام اکسپرینس بزنین و یا سؤالات‌تون را با آدرس ایمیل media@netbina.com در میون بذارین 🙂

Latest Works: